معنی ظرف غذای سربازی
حل جدول
فرهنگ عمید
سپاهیگری،
مربوط به سرباز: لباس سربازی،
دلاوری، شجاعت،
فداکاری، جانبازی،
ظرف
وسیلهای مقعر و فرورفته که برای پختن و خوردن غذا و نگهداری برخی چیزها کاربرد دارد، مانند بشقاب، لیوان، قابلمه، و ماهیتابه،
* ظرف زمان: (ادبی) در دستور زبان، اسمی که دلالت بر زمان وقوع چیزی میکند، اسم زمان،
* ظرف مکان: (ادبی) در دستور زبان، اسمی که دلالت بر مکان وقوع و استقرار چیزی میکند، اسم مکان،
* ظرف لعابدار: ظرفی که آن را لعاب داده باشند،
لغت نامه دهخدا
سربازی. [س َ] (حامص مرکب) باختن سر. جانفشانی کردن.تا پای جان در رزم ایستادن. جان باختن:
در این منزل ز سربازی پناهی ساز خاقانی
که ره پر لشکر جادوست نتوان بی عصا رفتن.
خاقانی.
لشکر دیلم در آن حادثه پای بفشردند و سربازیها کردند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 46).
کار من سربازی وبی خویشی است
کار شاهنشاه من سربخشی است.
مولوی (مثنوی دفتر چهارم بیت 2964).
ز سربازی در این گلشن چنان خوشوقت میگردم
که میریزم چو گل در دامن گلچین زر خود را.
صائب (از آنندراج).
سربازی کردن
سربازی کردن. [س َ ک َ دَ] (مص مرکب) فداکاری کردن:
که سربازی کنیم و جان فشانیم
مگر کاحوال صورت بازدانیم.
نظامی.
|| خدمت نظام وظیفه کردن. خدمت سربازی کردن.
ظرف
ظرف. [ظُ رُ] (ع ص، اِ) ج ِ ظریف.
فارسی به آلمانی
Militär [noun]
فرهنگ فارسی هوشیار
جانفشانی کردن، تا پای جان در رزم ایستادن، جان باختن
عربی به فارسی
قید , ظرف , معین فعل , قیدی , عبارت قیدی , ظرفی , چگونگی , شرح , تفصیل , رویداد , امر , پیشامد , شرایط محیط , اهمیت , پیچیدن , پوشاندن , درلفاف گذاشتن , فراگرفتن , دورچیزی راگرفتن , احاطه کردن , پاکت , پوشش , لفاف , جام , حلقه ء گلبرگ
معادل ابجد
3171